دروغ می گفت.........
دروغ می گفت........
دیگری را دوست می داشت...
بارها از او پرسیدم دوستم داری می گفت:آری
آخر از پای شکیبایی افتادم گفتم راستش را بگو هرچند هم که سخت باشد تو را خواهم بخشید......
آیا پای یکی دیگر میان است؟
کمی چرب زبانی کرد و در آخر گفت: آری
گفتم تو سال ها به من دروغ گفتی این بار من به تو دروغ می گویم:
« تو را هرگز نخواهم بخشید»
حتما ادامه مطلب را ببینیدارسال توسط علی جعفرزاده
آخرین مطالب